سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش راهنمای عمل و عمل ظرف فهم است . [امام سجّاد علیه السلام]

همدم ما یه پشه بود که…

هوا سرد شد اونم رفت :(

.

.

.

بار الها!

ما را از هجوم لاشخورها در هنگام باز کردن آدامس رهایی بخش!

 

.

.

.

طرف پاشو میزاره رو پای یه نفر، یارو میگه:
هی بی شعور مواظب باش، یکدفعه همه به طرف نگاه میکنن!
طرف میگه: چیه! بی شعور ندیدین؟
.
.
.
اینایی که هر جا میرن می گن «میخوام چاق بشم نمی تونم»
نمی خوان چاق بشن، فقط میخوان چاقا رو بسوزونن!
.
.
.
نشستیم داریم تلویزیون میبینیم
مامانم هر چیزی رو تو تلوزیون میبینه واسه ما هم تعریف میکنه
یه لحظه فکر کردم کورم!
.
.
.
یکی نوشته دیکته یه کلمه رو بلد نیستم لطفا کمکم کنید
قبراق یا غبراق یا قبراغ؟
بعد کلی ملت زیرش کامنت دادن: Ghebragh !!!
.
.
.
عشق مثل کشیدن دو سر یک کِش میمونه
که 2 نفر دارن میکشنش
اگه یکی ولش کنه دردش واسه کسی میمونه که هنوز اونو سفت نگاه داشته…
.
.
.
به شترمرغ گفتن پرواز کن گفته من شترم
گفتن خُب پس بدو گفته من پرنده ام
یه نفرم درنیومده بگه بابا این شترمرغ داره حرف میزنه هااا!
.
.
.
تهرانیه تو حج، پرده کعبه رو گرفته بود می گفت:
خدایا توبه… دیگه برای حیف نون جوک نمی سازم!
یه دفعه حیف نون زد رو شونش گفت: داداش قبله از کدوم طرفه؟
تهرانیه داد میزنه: خدایا! خاطره که می تونم تعریف کنم؟
.
.
.
آقاهه تو موزه لوور فرانسه خسته می شه
یه صندلی خالی می بینه میره می شینه.
مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش میگه:
آقا پاشو این صندلی ناپلئونه!!! میگه: خُب بابا! هر وقت اومد بلند میشم

.

.

.
من نمیدونم، چرا هر چیزی رو که فکر میکنم تو امتحان درست نوشتم
رو میفهمم غلط بوده،
ولی هر چیزی رو که فکر میکنم غلط نوشتم درست در میاد
شما هم اینجورید…!؟
.
.
.
رفته بودم آمپول بزنم، یه طرف اومد آمپولمو بزنه،
معلوم بود تازه کاره!
همینجوری که سرنگوگرفته بود،
لرزون لرزون اومد سمتم وگفت:
“بسم الله الرحمن الرحیم”
از ترس گفتم:
“اشهدان لااله الاالله”
انقدر خندید که نتونست آمپول بزنه.
خدارو شکر یکی دیگه اومد زد!
.
.
.
آخری ندونستیم این پلیس های بزرگراه تو فیلم هشدار برای کبری 11 دقیقا چی کارن
پلیس بزرگراهن؟ پلیس مبارزه با مواد مخدرن؟ پلیس جنایین؟ چیکارن؟؟؟
.
.
.
عاقا ما یه روز داشتیم واسه خواهرمون که 3 سالشه شکلک در میاوردیم

یهو دیدم داره سرشو تکون میده نـچ نـچ هم میکنه
ترسیدم بره زنگ بزنه تیمارستان بیان مارو ببرن.
.
.
.
فقط یه دانش آموز ایرانی می تونه زنگی که امتحان داره یا تکالیفش رو ننوشته،

بطور سیل آسایی اشک بریزه
اما بعدش زنگ تفریح طوری بخنده و بازی کنه که

تا حالا انگار اصلا هیچ غمی در زندگی نداشته!!!
اصن یه وضی!
.
.
.
داداش کوچیکم کلاس اول بود گوشیو برداشته به دوستش زنگ بزنه

مامان طرف گوشیو جواب داده،
داداشم میگه ببخشید علی‌ هست؟
مامانه میگه شما؟
میگه من بغل دستیشم!
.
.
.
بچه بودم مادرم گفت برو شربت سانکویک بگیر
منم بی توجه به حرفش رفتم
وسطای راه هرکاری کردم یادم نیومد..
به فروشنده گفتم آقا شربت سامسونگ دارید
.
.
.
رفتیم امتحان رانندگی…
یارو بنده خدا بعد از کلی بِلعَخَره قبول شد!!
انقدر خوشحال بود به افسری که امتحان می گرفت
برگشت گفت:
دست درد نکنه کرایه ما چقدر میشه!!؟
هیچی دیگه ماشین با تمام سرنشیا رفت رو هواااا!!!
اصلا یک وضعیتی است!
.
.
.
از طرف پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟
اکسپلورر؟
اپرا؟
فایرفاکس؟
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه!

.

.

.

?ه روز ?ه دانشجو?? واسه خوردن غذا م?ره سلف دانشگاه
ول? مستق?م م?ره سر م?ز اسات?د و روبه رو? استاد دانشگاه م?ش?نه

و شروع م?کنه به غذا خوردن…
استاد تا ا?ن صحنه رو م?ب?نه عصبان? م?شه و م?گه:
گاوها با پرنده ها تو ?ه جا غذا نم?خورن
دانشجو خ?ل? خونسرد م?گه:
بله درسته واسه هم?ن منم پرواز م?کنم و م?رم ?ه جا د?گه م?ش?نم!
استاد که شد?دا از دست دانشجو? حاضر جواب عصبان? م?شه
تصم?م م?گ?ره موقع امتحان بزنه دهن دانشجورو آسفالت کنه!
سر امتحان استاد بعد ا?نکه ورقه دانشجورو تصح?ح م?کنه
متوجه م?شه دانشجو م?تونه به راحت? درسو پاس کنه واسه هم?ن بش م?گه:
?ه سوال م?پرسم اگه جواب منطق? بد? نمره تو م?دم.
و سوال ا?نه: تو ?ه ک?سه پول و تو ?ه ک?سه د?گه عقل و شعور وجود داره
تو کدومو انتخاب م?کن?؟
دانشجو ک?سه پر پول!
استاد: ول? من عقل و شعور و انتخاب م?کردم که خ?ل? مهمتر از پوله!
دانشجو: بله دق?قا! چون هر کس? چ?ز?و ور م?داره که نداره!
استاد که د?گه خونش به جوش اومده بود،
پا? برگه دانشجو م?نو?سه “گـاو” و برگه رو م?ده به دانشجو
دانشجو بدون ا?نکه به برگه نگاه کنه از ک?س م?ره ب?ررون
ول? چند لحظه بعد م?اد تو و به استادش م?گه:
خ?ل? ببخش?د شما پا? برگه من امضاتونو زد?ن ول? نمره منو ?ادتون رفت بنو?س?!!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط armin 93/2/15:: 6:26 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها