بامزه ترین و باحال ترین جوک های فارسی بی تربیتی و تلگرام
(جوک فارسی) یه روز یه مرده خانومشو می بره دکتر میگه : آقای دکتر به دادم برسین خانومم آپاندیسش درد گرفته . . . . . باید عملش کنین . . . .
دکتره با تعجب میگه : مگه من همین چن هفته پیش آپاندیس خانومتو عمل نکرده بودم . . . . . مگه میشه یه آدم دو تا آپاندیس داشته باشه ؟ ؟ ؟
مرد میگه : ن . . . . ولی یه مرد می تونه دو تا زن داشته باشه . . .
اگه دو نفر بعد صد سال هم با هم ازدواج کنن
.
.
.
هنوزم که هنوزه زنه فک میکنه شوهر بهتری می تونسته پیدا کنه و مرد هم معتقده که به اندازه کافی مجردی نکرده . . .
شما متولد کدوم ماه هستین ؟ ؟ ؟ از ماه تولدتون قیافتون معلوم میشه . . .
فرورد?ن : چش قشنگ
ارد?بهشت : تو دل برو
خرداد : خاص
ت?ر : مث ماه
مرداد : عال? بابا
شهر?ور : ج?گر
مهر : بانمک
آبان : خوشکل
آذر : جذاب
د? : ب? نظ?ر
بهمن : باحال
اسفند : عشق همه
قابل ذکر است که این همه زامبی که در کوچه پس کوچه مشاهده می کنین تو یه ماه دیگه ای به دنیا اومدن . . .
پدرم اولین باری که یه چک خوابودند تو گوشم . . . . بهش نگاه کردم و خندیدم
بهش گفتم : چک رو باید توی بانک بخوابونی
اون عزیز هم چک دوم رو توی گوشم خوابوند و بنده رو با همراه بانک آشنا نمود . . .
کلاشینکف من کیه
.
.
.
.
.
پسر ایرانی در حال مخ زدن دختر روسی
یه بارم می خواستم با این بر و بچه های باکلاس برم به دامن کوه و آشغال جمع کنم
.
.
.
که بابام جلومو گرفت و گفت : اول از اتاق خودت شروع کن پسرجان . . .
معانی مختلف ” آشغال ” در فرهنگ لغت مادرم:
این آشغال ها چیه میذاری تو گوشت . . . . . . . . . هندزفری
این آشغال هم که شب و روز دستت گرفتی باهاش ور میری . . . . . . . . . گوشی موبایل
این آشغالم که همش سرت توشه وینگ وینگ می کنه . . . . . . . . . لب تاب
این آشغال ها چیه همش می خوری . . . . . . . . . قره قروت و لواشک و …
این آشغال دونی چیه . . . . . . . . . اتاق بنده حقیر
آشغال . . . . . . . . . خود بنده حقیر
به نظر بنده که باید طی مراسمی از کباب زیر نون تقدیر به عمل بیاد و به عنوان غذایی جدید اعلام استقلالیت کنه . . . . .
می خواستم برم عینک آفتابی بخرم . . . . از یارو رسیدم چنده : گفت یه میلیون
.
.
.
.
.
.
با خودم گفتم حتما جکمتی هست که خدا خورسید رو آفریده دیگه . . . . نیازی به عینک نیست . . .
(جوک خفن)یه اسبه زنگ می زنه سیرک می گه با مدیر سیرک کار داشتم . گوشی رو می دن به مدیر
سیرک اسبه بهش می گه آقا من کار می خوام .
مدیر می گه : کار نیست
اسبه همین طور اصرار می کنه
مدیرم انــکار تا آخرش مدیر می گه کشتی ما رو حالا چی کار بـلـدی ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
اسبه میگه ” احمق دارم باهات حرف می زنم ! ! ! “(جوک خفن)
طرف داشته آهنگ خالی گوش میکرده می زنه زیر گریه می گن چرا داری گریه میکنی ؟ ؟ ؟
با بغض می گه : آخه خوانندش لاله ! ! !
طرف می خواسته زیـــر دریـایـی رو غرق کنه ، در می زنه فــرار می کنه ! ! !
به طرف میگن که چرا قرصاتو سروقت نمیخوری ؟ ؟ ؟
می گه : میخوام میکروب ها رو غافلگیر کنم . . .
از طرف می پرسن : شعر ” سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز ” مال کیه ؟ ؟ ؟
میگه نمیدونم خواهشا یه راهنمایی کنین . . .
بهش میگن : اسم شاعرتوی این بیت اومده
میگه : آره فهمیدم ” جواد نکونام ”
بابای یارو فوت می کنه ، بهش میگن : مراسم می گیری ؟ ؟ ؟
میگه : نه ، میریم مشـــــــهد
بین آقای محترم 7575 که هر روز واسه نامزدم پیام می فرستی ، اگه یه بار دیگه مزاحم بشی من می دونم و تو . . .
مگه خودت ناموس نداری ؟ ؟ ؟
خوبه منم هی زنگ بزنم 700 با اون خانومه صحبت کنم ؟ ؟ ؟
یارو از باجه تلفن میاد بیرون ، بهش میگن سالمه ؟ ؟ ؟
میگه : سالمه اما آفتابه نداره . . .
به بابام گفتم اگر 100 میلیون بهت بدن تو حاضری منو به قتل برسونی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان 20 دقیقه است تو فکر رفته یه لبخند مسخره هم رو لبشه
هی زیر چشمی به من داره نگاه میکنه
تا همین دیروز بود که تو خیالم این بود که مخاطب خاصم فقط با منه . . .
.
.
.
.
تا این که چن روز پیش تعقیبش کردم و فهمیدم که منم یکی از اون یازده تام . . .
یه روز یه مهندسه میره کلانتری میگه : جناب سروان من خانومم رفته بیرون خریــــــد هنوز که هنوزه برنگشته . . . .
جناب سروان : خانومت قدش چقدره ؟ ؟ ؟
مهندس : تا حالا بهش دقت نکردم . . .
جناب سروان : لاغره یا چاق ؟ ؟ ؟
مهندس : یه کم شاید لاغـــر یا چـــــــاق . . .
جناب سروان : رنگ چشماش چی ؟ ؟ ؟
مهندس : دقیق دقیق نمی دونم . . .
جناب سروان : موهاش چی رنگی بود ؟ ؟ ؟
مهندس : حقیقتش همیشه رنگ می کرد . . .
جناب سروان : لباس چی پوشیده بود ؟ ؟ ؟
مهندس : پیــــــراهن . . . شایدم مانتـــــــو . . . یادم نیس !
جناب سروان : پیاده رفته بود یا با ماشین ؟ ؟ ؟
مهندس : با ماشین . . .
جناب سروان : مشخصات ماشین یادت هست ؟ ؟ ؟
مهندس : یه AUDI با موتور V8 مشکی
حجم 3200 سوپـــر شارژ با قدرت 333 اسب بخار قدرت و دور مــوتـــور
تیپ تروپیـــک ، اتوماتیـــــک با قابلیت تبدیل به دستی
تمام چراغ هاش LED دارای دیودهای تنظیم نور
یه خراش کوچیک هم کنار صندلی راننده . . .
به این جا که رسید یهو زد زیر گریه . . .
پلیس با ناراحتی گفت : شما نگران نباشد . ما ماشینتون رو براتون پیدا می کنیم .
پسر : با شکم خالی چن تا سیب میتونی بخوری ؟ ؟ ؟
دختر : شیش تا . . .
پسر : نه دیگه اشتباه کردی وقتی یه دونه سیب می خوری دیگه شکمت خالی نیست
دختر : وای چه جالب یادم باشه به دوستم بگم
دختره به دوستش : با شکم خالی چن تا سیب میتونی بخوری ؟ ؟ ؟
دوستش : ده تا . . .
دختر : اه مسخره اگه می گفتی شش تا یه معمای جالبی می شد . . .
تموم جذابیت یه دختر به لوس بودنشه . . . بقیش با یه دستمال کاغذی مرطوب پاک میشه ! ! !
توی کلاس فارسی عمومی دانشگاه بودیم که یه دفعه استادمون جو گرفتش گفت : آقا من خودم استاد فردوسی بودم ! ! !
یکی از بچه ها از ته کلاس بلند شد گفتش : همون بوده که سی سال طول کشیده که یه کتاب بنویسه دیگه استاد . . . تازه بسی هم در این سال ها رنج برده ! ! !
.
توصیه می کنم به چهار چیز هرگز اعتماد نکنید :
اول به اون دختری بازی استراتژیک که سر جلسه امتحان وعده تقلب رسوندن رو میده
دوم به استادی که توی طول ترم یکسره نیشش بازه
سوم به حرف دختری که پیشنهاد میده که هفته آخر ترم رو تعطیل کنیم
و چهارم به رفیقی که میگه واسه امتحان هیچی نخوندم
ملت با مخاطبای خاص با کلاس نشست و برخاست می کنن اون وقت با مخاطب خاصم رفتم بیرون یه دفه دیدم سوپش رو ریخت روی برنجش بعد از اینکه همشو خورد گفت به به چه خورشت خوشمزه ای داشت . . .
دو چیز هست که تو زندگی کمر آدمی رو خم می کنه :
اول این که وقتی که داری درس می خونی به یه صفحه ای می رسی که عکس نداره و مجبور میشی که کل صفحه رو بخونی . . .
دوم این که وقتی که می رسی سر سفره شام می بینی که سیب زمینی سرخ کرده ها تموم شده . . .
یه روز یه آبادانیه میره جای مغازه یارو میگه : کا ، شلوار داری ؟ ؟ ؟ یارو میگه : نه . . . میگه : کا ، بلوز داری ؟ ؟ ؟ یارو میگه : نه . . . خیلی تعجب می کنه میگه : پس چرا روی شیشه مغازت نوشتی : کا لباس داریم ؟ ؟ ؟
بعضی وقتا آدم تازه میفهمه چه نعمتی داره و قدرشو نمیدونسته مثلا وقتی تو ماشین نشستی تو ترافیک خیابون، تازه میفهمی پراید داشتن چه نعمتیه، نه گدا میاد سراغت نه شیشه پا کن نه حاجی فیروز نه… کلا تو آرامشی!
برنامه سال آینده م اینه که هر کی ساعت پرسید و گفت جدید یا قدیم پاره آجر پرت کنم تو صورتش
از مخابرات واسم پ?ام اومده که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حا? ما یه غلط? کرد?م ا?نترنت نامحدود داد?م
یه ن?م ساعتم بخواب
سرطان قیافه می گیری بدبخت
یه روز خسیسه تو مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه
اینم تقدیم به همتون به مناسبت سال جدید
فروردین گل رز
اردیبهشت گل نسترن
خرداد گل یاس
تیر گل بنفشه
مرداد گل شب بو
شهریور گل داوودی
مهر گل زنبق
آبان گل ارکیده
آذر گل مریم
دی گل همیشه بهار
بهمن گل گلایل
اسفند گل نرگس
نکته خیلی جالبی که هست اینه که وقتی که می میری خودت که نمی فهمی مردی . . . درد هم نداری . . . اما دور و بری هات خیلی واسشون سخته . . . اونا هستن که درد می کشن
این قضیه هم در مورد بی شعور بودن دقیقا همین جوریه . . .
خبری که هم اکنون به دستمان رسید را به سمع و نظرتان می رسانم
شرکت GLX آمریکا را از تحریم خویش در آورد
حالا دیگه امریکایی ها هم می توانند گوشی هایشان را به راحتی از جیبشان در آورند . . .
روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت:
_مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟
از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.
همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و …
استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.
14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود مردود!
کلمات کلیدی: